کد خبر: ۱۱۲۸۴۲
تاریخ انتشار: ۲۳ تير ۱۴۰۴ - ۱۸:۳۸
جعفر دیناروند

نقد و دین  

شوشان - جعفر دیناروند :

اعتقاد به خدا و عالم پس از مرگ و به دنبال آن، انواعی از رفتارهای ناشی از چنین درونگرایی، باعث ایجاد آرامش و آسایش و به تبع آن، کمک و همراهی میان جامعه ی انسانی می شود.
پرسش هایی که آدمی در مورد جهان هستی و آفریدگار دارد، با گرایش به دینی خاص، پاسخ داده می شوند.اینکه معنای دین چیست و چگونه می توان میان دین و آیین، تفاوت قائل شد؟ موضوعی است که به کنکاش و تبادل نظر علما و سایر دانشمندان نیازمند است.
ما رابطه ی میان نقد و دین را تنها در محدوده ای مطرح می کنیم که از آن تعریف داریم.به زبان ساده ما دین را به هر عقیده ای متعلق نمی دانیم و منظور من از دین تنها اعتقاداتی است که دارای پیامبران الهی و کتاب آسمانی است.
به طور مثال، من دین را اسلام، یهود، مسیحیت و امثال آن می دانم و پیامبران اولوالعزم را نیز خدایی دانسته و بر اساس آن، کلام و رفتارهای آن ها را ناشی از اعتقادات دینی می دانم.این چنین نگرشی است که من دین را با نقد ارتباط می دهم و سایر اعتقاداتی که مردم در کشورهای مختلف دارند را ضمن احترام به همه،دین بر نمی شمارم.
از طرفی،نقد فعالیتی برای رشد است و این معنا نشان دهنده ی تلاش هایی است که آدمی برای رسیدن به اوج انجام می دهد.طبیعی است که انسان نگری و اخلاق مداری و رسیدن به اهداف آدمیت، اصلی است که در نقد باید مورد توجه باشد.
از طرف دیگر، دین راهی برای سعادت و گریز از نابسامانی های ساختگی است.راهنمایی برای رشد یابی و کمال پذیری است.این چنین برداشتی نسبت به نقد و دین، نشان دهنده ی نزدیکی آن ها به یکدیگر است.
بنابراین می توان این دو را نوعی موازی کاری در ابعادی از تلاش ها دانست.شاید تفاوت های موجود در فعالیت هاست که می تواند نوعی اختلاف را بیان نماید.
رابطه ای که در این میان می توان از آن بحث کرد و آن را نیز مورد بررسی قرار داد، مربوط به چگونگی عمل این دوست.به زبان ساده، آنچه دین انجام می دهد ممکن است در درون خود،نقد پذیری را داشته باشد و یا اینکه محدوده ای از فعالیت های دینی، اجازه ی ورود نقد را ندهد.برداشت ها از دین، در این رابطه، بسیار مهم هستند.
نقد بررسی تمام فعالیت هاست.آنجایی که کمبود ها را حس می کند و نقص ها را معرفی می نماید.طبیعی است که تکمیل ها را تایید و سنگین ها را خواستاری می کند.در دین که ادعای اکمل در آن متصور است،شاید مشکلاتی در ایجاد نقد به همراه داشته باشد.نظر ما این است که دین به خودی خود مورد نقص پذیری نیست اما می تواند سئوال کنندگی داشته باشد و به همین دلیل است که در درون دین، انواعی از علما ظهور می کنند تا مدافع آن باشند.نقد در این میان به مواردی می پردازد که نقص گفته می شوند.
بسیاری از دستورهای دینی ممکن است چندان سهل نباشند و بر همین اساس مورد نقد قرار می گیرند.دفاع از دین در این میان پاسخگویی را پذیراست و بدین شکل، نقدگریزی و نقدستیزی نیز در عالم دین، در طول تاریخ روی داده است.
با این حال،موضوع دین را باید در درون رفتارهای دینی مطرح کرد.کسانی که خود را مدافع دین می دانند، مورد نقد رفتاری قرار می گیرند و جالب اینجاست که آن را نیز مساوی با کل دین بر می شمارند.
تفسیرهای متفاوت از کلام خدا یا پیامبران، راه را برای نقد کردن باز می کند.اینکه چرا دین مسیح که یکی بیش نیست، به انواعی از پروتستان،کاتولیک و ارتدکس تبدیل می شود؟ یا چرا اسلام که خود دینی کامل است تبدیل به مذاهبی مانند شیعه، سنی، حنبلی، شافعی و مالکی و اخیرا وهابی می شود؟ چرا ریختن خون شیعیان برای بعضی از دینداران مجاب می شود؟این ها نشان دهنده ی برداشت های متفاوتی است که از دین می شود.
درست است که در اصول، تفاوتی میان آن ها نیست اما در بسیاری از موارد از جمله فروع دین تفاوت ها بسیار است.دین در این رابطه متصدی اخلاق گرایی و یکی نگری به خصوص،عدالت طلبی است اما این چنین وضعیتی ایجاد نمی شود.
برتری جویی های مذهبی به خصوص در قرون وسطی نشان دهنده ی مشکلاتی است که در دین موجود و نقدپذیری و نقدکنندگی با چنین حالتی است که وارد صحنه می شود و انواعی از رفتارها را مورد سبک و سنگینی قرار می دهد.
در هر حال،طول تاریخ نشان دهنده ی عدم پذیرش نقد نزد دینداران به خصوص،مسیحیان بوده است.در روم قدیم نیز این چنین وضعیتی وجود داشته است.دستور قتل به دلیل کفر، بارها روی داده است.
در دنیای دین، باید میان تعصب و ادراک تفاوت قائل شد.کسانی که در دین تنها تعصب و دفاع را مطرح می کنند، کوچک ترین اجازه ای به نقد کنندگان دین نمی دهند در حالی که در متون دین چنین وضعیتی وجود ندارد.

بنابراین باید میان افراد مدافع دین و اصل دین در نقدپذیری، تفاوت قائل شد.این حالت برای چهار شکل نقد مطرح است.به زبان ساده، وقتی تحجر و دگم فکری در دین باشد،هیچیک از رفتارهای نقدی قابل اجرا نخواهند بود.
به طور مثال، کفر ورزی ،دشمن خدا، ضد دین و امثال آن عباراتی است که در مورد فعالان نقد به کار گرفته می شوند در حالی که نقد در خدمت دین است و هدف آن رسیدن به اساس درست دین برای سعادت بشر است.
ما رابطه ی میان دین و نقد را به دو شکل متضاد می یابیم.در شکل اول که دینداران متفکر و عالمان آگاه به اصل دین آن را پذیرا هستند و در بسیاری از موارد، خود جلسات نقد را برگزار می نمایند و دوم متعصبین و منفعت طلبان از دین قرار دارند که کوچک ترین روزنه ای برای نقد و مطرح کردن نظرات ایجاد نمی کنند.
ما میان این دو تفاوت قائل هستیم و معتقدیم که دین گریزی از شکل دوم ایجاد می شود و در فضایی که علمای دین از هر شکلی که باشند، برای نقد ایجاد می کنند، آن دین را پایدارتر و مستحکم تر می نمایند.
در دین اسلام، این زمینه همیشه مد نظر بوده و تنها متحجرین با آن مخالف بوده اند.مطالعه ی تاریخ ادیان در این رابطه بسیار یاری دهنده است.
باید میان نقد و دین، آشتی بزرگی ایجاد کرد.دین برای سعادت بشر است و نقد راهی برای رسیدن به آن تلقی می گردد.

نظرات بینندگان